و چه زیباست باران

با زمان عمرم هزار بار دلت را شکسته ام بیخود به انتظار وصالت نشسته ام

و چه زیباست باران

با زمان عمرم هزار بار دلت را شکسته ام بیخود به انتظار وصالت نشسته ام

عشق چیست ؟ ؟ ؟

 

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟

استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبورازگندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد  پرسید: چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هرچه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم .

استاد گفت: عشق یعنی همین!

شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟

استاد به سخن آمد که:  به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما  به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد از شاگرد پرسید : چه شد و او در جواب گفت:به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.

استاد بازهم گفت : ازدواج یعنی همین!..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد